یا علیم
مدتها پیش به بندهخدایی توصیه کردم برود پیش مشاور. به این استدلال که مشاور، صورت مسئلهاش را پاک خواهد کرد، زیر بار نرفت. چند ماه بعد، کار به جایی رسید که صورت مسئلهاش پاک شد و آن را حکمت خدا دانست. و البته هر چیزی حکمتی دارد، اما نه فقط زمانی که دستمان از همه جا کوتاه میشود. خدا همیشه حکیم است.
***
بارها به دیگران توصیه کردهایم یا دیگران به ما توصیه کردهاند و نتیجهی آن توصیهها مدتی بعد روشن شده است. به پندپذیری و انعطاف و اینها کاری ندارم، بحثش جای خود؛ حرف سرِ تکراریترین و مهمترین موضوعی است که متأسفانه بسیار مورد بیمهری قرار گرفته... مشورت!
حقیقت این است که عقل آدمها، هر چقدر هم بلند، بالاخره محدودیت دارد. عقل یکی به اندازهی چهارپایهای صاحبش را بالا میبرد، عقل دیگری به اندازهی نردبام و... . «عاقل»، عقل دیگران را پلههایی میداند که میتوانند او را بالا ببرند و با استفاده از آنها میتواند جاهایی را ببیند که قبلا نمیتوانسته؛ یعنی با عقل خودش هرگز به آنجا نمیرسیده.
جالب و عجیب اینجاست که آدمها اغلب به عقل خودشان راضیاند! یکی به چهارپایهاش، دیگری به نردبامش و...! و ترجیح میدهند دنیا را از همان بلندیهای -نهچندان بلند- خودشان ببینند. این وسط، اگر چیزی هم از دیدشان پنهان است، انکارش میکنند و به همان دیدههایشان اکتفا. نتیجه؟ یا شکست، یا موفقیتهایی که میشد ضریب بالاتری داشته باشد.
بابالعلم، مولا علی -سلام الله علیه- فرمودند: «هر که با بزرگان مشورت کند، در عقل آنها شریک است.»
پ.ن: لجباز روی بادکنکی از غرور ایستاده است؛ روزی که بترکد، با شوک ناگهانی زمین میخورد، طوری که برای همیشه یادش بماند...